تمام زندگی من آرتینتمام زندگی من آرتین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

نی نی ناز من آرتین

نذر بعدی مامان نانا

1391/9/13 16:35
2,018 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی آرتین متولد شد، خبر تولدش رو به خانواده که توی سالن انتظار نشسته بودند اعلام کردند ولی هر چی منتظر شدند که نی نی رو بیارن نشون بدن، خبری نشد.

همه پر از استرس، هیجان و نگرانی، چشم به در اتاق نوزادان بودند و با هر باز و بسته شدنی از جای خودشون نیم خیز میشدند. تا اینکه طاقت ها تاق شد و مجبور شدند برن بخش نوزادان خبر بگیرند. پرسنل اون بخش هم که ظاهرا از مراجعات مکرر خانواده و بستگان نوزادان خسته و کلافه بودند، خیلی سریع و بدون توضیح اضافه ای قفط به گفتن جمله: "نوزاد شما مشکل داره و زیر اکسیژنه!!!" بسنده کرده بودند...

وقتی آرتین متولد شد، خبر تولدش رو به خانواده که توی سالن انتظار نشسته بودند اعلام کردند ولی هر چی منتظر شدند که نی نی رو بیارن نشون بدن، خبری نشد.

همه پر از استرس، هیجان و نگرانی، چشم به در اتاق نوزادان بودند و با هر باز و بسته شدنی از جای خودشون نیم خیز میشدند. تا اینکه طاقت ها تاق شد و مجبور شدند برن بخش نوزادان خبر بگیرند. پرسنل اون بخش هم که ظاهرا از مراجعات مکرر خانواده و بستگان نوزادان خسته و کلافه بودند، خیلی سریع و بدون توضیح اضافه ای قفط به گفتن جمله: "نوزاد شما مشکل داره و زیر اکسیژنه!!!" بسنده کرده بودند...

پدر من که سابقه سکته قلبی داشت، دستشو میزاره روی قلبش و دچار قلب درد میشه، مادر شوهرم فشار خونش میره بالا جوری که صورتش قرمز میشه و چشمهای مامانم و خواهرام هم پر از اشک...

خاله سارای آرتین نگران و مضطرب باز به بخش نوزادان مراجعه میکنه و خودشو معرفی میکنه و میگه که پزشکه و میخواد با متخصص نوزادان در مورد مشکل آرتین صحبت کنه ولی پرستار بخش میگه که ما فقط به پدر بچه توضیح میدیم!؟!

خلاصه همون جا باز مامان من دست به دامن ائمه میشه و نذر میکنه که آرتین مشکلی نداشته باشه و شب عاشورای امسال...

خودتون ببینید

.

.

.

 

هزار ماشاءاله پسرم خیلی با نمک شده بود. بماند که توی اون سرو صدا و طبل و سنج هیأتها، خوابش برد اونم عمیق....

حالا اگه توی خونه واسه شب میخوابوندمش با صدای پا از خواب میپرید هاااااااااااا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)