جشن 4 ماهگی آرتین جون
روزهای پایانی ماه چهارم زندگی آرتین جون با نهمین سالگرد عقد ما مصادف شد. از طرفی هم چون چهارماهگی واکسن داشت، تصمیم گرفتیم چند روز قبل تر برای ٤ ماهگی پسر یکی یک دونه ام یه جشن کوچیک سه نفره بگیریم...
ادامه مطلب هم داره
روزهای پایانی ماه چهارم زندگی آرتین جون با نهمین سالگرد عقد ما مصادف شد. از طرفی هم چون چهارماهگی واکسن داشت، تصمیم گرفتیم چند روز قبل تر برای ٤ ماهگی پسر یکی یک دونه ام یه جشن کوچیک سه نفره بگیریم...
پسرم الان دیگه نسبت به صداها عکس العمل کامل داره یعنی حتی موقع شیرخوردن اگه صدایی بشنوه به طرف صدا برمیگرده.
وقتی میخنده و میخوام ازش عکس بگیرم به محض اینکه دوربین یا موبایل رو می بینه جدی میشه و زل میزنه بهش و تلاش من واسه خندون دوباره اش معمولاً بی نتیجه است ولی اون شب بالاخره موفق شدم از لبخندش عکس بگیرم...
وقتی میخوام پوشکش رو عوض کنم پاهاشو می بره بالا و توی شکم جمع میکنه بعد دستاشو میزاره روی زانوهاش؛ خیلی بامزه میشه ...
موقع حموم کردن تلاش میکنه اسباب بازی های توی وانشو با دست بگیره و اگه دور از دسترس باشند با زانوهاش میگیره و یه کم پاشو جمع میکنه تا به دستش نزدیک بشن و بتونه بگیره. هزار ماشاء الله به پسر باهوشم. البته هنوز کنترل کامل روی دستاش نداره و گاهی جوجه اردک رو میگیره و میبره سمت دهنش ولی همونطوری که توی مشتش اونو فشار میده، همون مشتش رو میخوره :)
چند روز پیشا تلاش میکرد موهای دست باباشو بگیره ...
از صدای خودش خوشش میاد و گاهی شروع میکنه واسه خودش صدا درآوردن مخصوصاً وقتی میخواییم فیلم یا اخبار ببینیم همونطوری بی وقفه صدا از خودش درمیاره حتی اگه پستونک توی دهنش باشه.
برعکس قبل، الان علاقه عجیبی به پستونک پیدا کرده طوری که گاهی انگار بهونه اش رو میگیره . ولی نمی تونه از مزه خوردن مشتش هم بگذره و گاهی همزمان با مکیدن پستونک، مشتش رو هم میبره روی پستونک و فشار میده. البته گاهی با انگشتش پستونک رو از دهنش درمیاره و بعد دوباره تلاش میکنه اونو برگردونه سرجای خودش...
ایشاالله جشن ٤٠ سالگیت پسرم...