اولین یلدای شازده کوچولوی ما
امسال یلدا متفاوت تر از همیشه بود...
تفاوت اول اینکه برخلاف رسم هر ساله، خونه پدر و مادر همسرم جمع نشدیم چون اونا خونه پدر خانم عمو فرهادِ آرتین جون میرفتند که رسم بردن میوه و آجیل رو برای عروس جدید به جا بیارن و ما هم رفتیم خونه عمو حمید من.
مهمونی یلدای امسال با یه اکیپ جوون برگزار شد که تفریح و شادی خاص خودش رو داشت.
تفاوت دوم و مهمتر از اولی اینکه امسال یه شیرینی بزرگ همرامون بود و اونم کسی نبود بجز آرتین جون. آرتین هم ماشاءالله مثل همیشه با لبخند ما رو همراهی میکرد و چند بار هم موقع ورق بازی روی پای مامان نشست و به مامان کمک کرد تا تیم خانمها بالاخره با اختلاف امتیاز بالا تیم آقایون رو برد...
امسال یلدا متفاوت تر از همیشه بود...
تفاوت اول اینکه برخلاف رسم هر ساله، خونه پدر و مادر همسرم جمع نشدیم چون اونا خونه پدر خانم عمو فرهادِ آرتین جون میرفتند که رسم بردن میوه و آجیل رو برای عروس جدید به جا بیارن و ما هم رفتیم خونه عمو حمید من.
مهمونی یلدای امسال با یه اکیپ جوون برگزار شد که تفریح و شادی خاص خودش رو داشت.
تفاوت دوم و مهمتر از اولی اینکه امسال یه شیرینی بزرگ همرامون بود و اونم کسی نبود بجز آرتین جون. آرتین هم ماشاءالله مثل همیشه با لبخند ما رو همراهی میکرد و چند بار هم موقع ورق بازی روی پای مامان نشست و به مامان کمک کرد تا تیم خانمها بالاخره با اختلاف امتیاز بالا تیم آقایون رو برد...
اونقدر اون شب خندیدیم و خوش گذشت که اصلا فراموش کردیم عکس یادگاری بندازیم.
در عوض، فردا ناهار که خاله زیبا و خاله منصوره (از دوستای مامان) با همسراشون واسه ناهار اومدن خونمون عکس انداختیم تا آرتین بدونه اولین یلدای زندگیش چه اندازه کوچولو و نازنازی بوده.
پسرم برات عمری به اندازه صدها شب یلدا آرزو دارم...