آرتین در سرزمین عجایب
اوایل شهریور ماه، بعد از مدتها یه سر رفتیم تیراژه واسه خرید. آرتین خان که فضا رو برای راه رفتن و سر کشیدن به اینور و اونور مناسب می دید،اصلا به نشستن توی کالسکه اش راضی نشد و خیلی زود آلارم زد که منو از کالسکه بیارید بیرون و ما هم یه سره دنبال اقا بدو اینور بدو اونور...
تا اینکه تو همین اینور اونورا، چشمش به چرخ و فلک سرزمین عجایب خورد و سرجاش میخکوب شد و دستشو کشید سمت اونو و یه سره داد میزد مامااااااااااا باباااااااااااا ! اینقدر ذوق و اشتیاق نشون داد که ما مجبور شدیم مسیرمون رو به سمت سرزمین عجایب تغییر بدیم...
عکسهای آرتین کوچولو رو در ادامه مطلب میزارم...
اول از همه به سمت چرخ و فلک رفتیم؛ چون همش اونو از پایین نشون میداد و ما گفتیم حتما دوست داره! جالب اینجاست که آقا خوابشون میومد و دیگه اون شور و هیجان رو نشون نمیداد! تنها چیزی که براش جالب بود و نگاهش رو جلب می کرد، چراغهایی بود که روشن و خاموش می شدن ولاغیر....
توی این عکس پایینی کاملا مشخصه که فقط به چراغها نگاه می کنه!
ولی برای ماشین (به قول خودش مانی) همیشه ذوق داره:
توی قطار هم فقط به نقاشی های در و دیوار با تعجب نگاه می کرد:
از اونجاییکه احساس کردیم بعلت اینکه خوابش میومد لذت کافی رو از سرزمین عجایب نبرد، چند روز بعد به اتفاق مامان نانا و خاله سارا و خاله فروغ و عمو امید ، آرتین رو دوباره بردیم سرزمین عجایب:
جالب اینجاست که آرتین به هیچ عنوان حاضر نمیشد از ماشین بیاد بیرون !
عزیز دل مامانی ان شاء اله همیشه شاد و خندون باشی