ری بن و آرتین در آبادان!
واسه تعطیلات عید قربان من و آرتین رفتیم خوزستان. خاله سارا هم واسه دیدن ما از شیراز اومده بود اونجا. واسه برگشتن چون اهواز به شیراز دو روز بیشتر در هفته پرواز نداره، پرواز آبادان گرفته بود. شبی که پرواز داشت ، به اتفاق مامان نانا و خاله فروغ و عمو امید، رفتیم ابادان تا هم یه دوری زده باشیم و خریدی کرده باشیم و هم خاله سارا رو به فرودگاه برسونیم. مستقیم رفتیم احمدآباد و بازار ته لنجی ها... هوای ابادان باعث شد آرتین خان هوس عینک ریبن به سرش بزنه و بهونه بگیره و عمو امید هم واسه آرتین عینک ریبن تست میکردن:
اینقدر بچه ام خوشش اومده بود عینک رو پس نمیداد بزان سرجاش:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی