چهارمين ديدار دوستان ني ني سايتي
هشتم آبان، براي چهارمين بار قرار بود مامانا و ني ني ها اينبار خونه خاله مليحه جمع شيم. من چون سركار بودم ديرتر از بقيه رسيدم و ديدم كه تا حدي خونه خاله مليحه ارو آباد كردن، آرتين كم بود كه اضافه شد به داستان....
اول از هر چیز بگم که چهخ قیامتی شد سر این ماشین! حالا خوبه پارسا جون خودش خواب بود و این سه تا مهمون کوچولو سر این ماشین با هم رقابت داشتند و من به شخصه خنده ام گرفته بود. ما هم که هر دفعه سر یکی دوتاشون رو گرم میکردیم یکیشون سوار شه بعد هم نوبت نفر بعدی...
توضیح اضافه نمیخواد خودتون ببینید:
بعد نوبت به انفجار اتاف پارسا جون توسط نی نی های شیطون بلا رسید:
برای چند دقیقه گذاشتیمشون توی تخت نتونن اینور اونور برن یه عکس دسته جمعی ازشون بگیریم که یکی درمیون گریه می کردن:
پارسا جون که تازه از خواب بعد از ظهر بیدار شده بود اینقدر گریه کرد که ملیحه جون از توی تخت درش آورد:
و اما لحظه رفتن نی نی ها رو دوباره به صف کردیم اما باز هم دریغ از یک عکس درست و حسابی:
البته سحر جون و ارشان جون زودتر رفتن و اینجا یه نی نی گل جاش خالیه
ان شاء الله همتون سالم و شاد باشید نوگلای باغ زندگی مامان و باباها