تمام زندگی من آرتینتمام زندگی من آرتین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

نی نی ناز من آرتین

آرتین در سرزمین عجایب

اوایل شهریور ماه، بعد از مدتها یه سر رفتیم تیراژه واسه خرید. آرتین خان که فضا رو برای راه رفتن و سر کشیدن به اینور و اونور مناسب می دید،‌اصلا به نشستن توی کالسکه اش راضی نشد و خیلی زود آلارم زد که منو از کالسکه بیارید بیرون و ما هم یه سره دنبال اقا بدو اینور بدو اونور... تا اینکه تو همین اینور اونورا، چشمش به چرخ و فلک سرزمین عجایب خورد و سرجاش میخکوب شد و دستشو کشید سمت اونو و یه سره داد میزد مامااااااااااا باباااااااااااا ! اینقدر ذوق و اشتیاق نشون داد که ما مجبور شدیم مسیرمون رو به سمت سرزمین عجایب تغییر بدیم... عکسهای آرتین کوچولو رو در ادامه مطلب میزارم... اول از همه به سمت چرخ و فلک رفتیم؛ چون همش اونو از پایین نشون میدا...
27 آبان 1392

هدایای آرتین ...

پسر عزیزم، لیست تمام کسانی که به دیدن تو اومدن و همچنین تمام کادوهایی که به مناسبت تولدت لطف کردن، توی آلبوم خاطرات تولدت آورده شده. ولی این بین هدایایی بودن که به مناسبت های مختلف و یا حتی بی مناسبت از طرف عزیزانی به تو داده شده که من می ترسم از یاد ببرم. واسه همین تصمیم گرفتم این پست رو ایجاد کنم و با دریافت هر کادوی جدیدی آپدیتش کنم تا یادم بمونه و تو هم یادت بمونه که چقدر دوستت داشتند و چه سخاوتمندانه و مهربانانه واست کادو گرفتند. امید که روزی سرسوزنی از این محبت ها رو جبران کنی و قدر بدونی... پسر عزیزم، لیست تمام کسانی که به دیدن تو اومدن و همچنین تمام کادوهایی که به مناسبت تولدت لطف کردن، توی آلبوم خاطرات تولدت آو...
21 مهر 1392

جشن تولد شماره 1

بخاطر پراکندگی جغرافیایی فامیل و بخاطر اینکه مامان نانا و خاله های آرتین و دیگران مجبور نشن بیان تهران و برگردند، من و آرتین یه هفته قبل از تولدش رفتیم خوزستان و اونجا یه جشن تولد برگزار کردیم جای بابای آرتین جون هم خالی بود. مامان بزرگ مادری من و خاله و دختر خاله ام هم دعوت داشتند به اضافه چند تا از خاله های مهربونی که از فامیل بودند و آرتین رو خیلی دوست داشتند...   بخاطر پراکندگی جغرافیایی فامیل و بخاطر اینکه مامان نانا و خاله های آرتین و دیگران مجبور نشن بیان تهران و برگردند، من و آرتین یه هفته قبل از تولدش رفتیم خوزستان و اونجا یه جشن تولد برگزار کردیم جای بابای آرتین جون هم خالی بود. مامان بزرگ مادری من و خاله و دختر خال...
23 شهريور 1392

آقا آرتین خان یکساله

بالاخره گل پسرم یک ساله شد....   بالاخره گل پسرم یک ساله شد.... هزار ماشاء اله هم باهوشه و هم زبل!!! وقتی ١١ ماهش تموم شد برای اولین بار ١٣ قدم برداشت. آخه تا قبل از اون از دو قدم بیشتر نمی تونست راه بره و میخورد زمین. اما دقیقا ٢٠ تیرماه شروع به راه رفتن کرد و من شمردم:١ ٢ ٣ ٤ ٥ ٦ ٧ ٨ ٩ ١٠ ١١ ١٢ ١٣ اووووووووووو خورد زمین .... ولی باز پا شد و شروع کرد به راه رفتن اینبار مصمم تر از قبل. خلاصه اینکه راه رفتن رو دوست داره. اوایل وقتی میخورد زمین تا مبل یا میز چهاردست و پا میرفت و دستشو به میل یا میز میگرفت و وایمیستاد و دوباره راه می رفت تا مجددا بخوره زمین. ولی به محض اینکه یکساله شد دیگه خودش دستشو میزاشت روی زمین و...
23 شهريور 1392

آرتین و اولین سفر به شمال

چند روز بعد از تموم شدن یکسالگی گل پسرم، سه تایی رفتیم شمال؛ فرح آباد...     چند روز بعد از تموم شدن یکسالگی گل پسرم، سه تایی رفتیم شمال؛ فرح آباد... دقیقا روز ٢٤ مرداد بود و آرتین جون یک سال و ٥ روزش بود . توی راه اینقدر کلافه شده بود و دوست داشت راه بره که مجبور شدیم برای چند دقیقه توقف کنیم تا آقا آرتین یه کم راه بره و شیطونی کنه و هر از گاهی هم یه ناخنکی به آت و آشغالهایی که ملت فهیم لطف کرده بودند و در طبیعت رها کرده بودند بزنه.... آرتین جونم آب رو خیلی دوست داره و هر کسی بره حموم پشت در می شینه و گریه میکنه که منم ببر. برام جالب بود بدونم وفتی دریا رو می بینه چه عکس العملی نشون میده !؟! اولش ...
23 شهريور 1392

جشن تولد شماره 2 با تم زنبور

دومین جشن تولد یکسالگی آرتین جون با دو هفته تاخیر در تاریخ 1 شهریور با تم زنبوری در تهران برگزار شد . عکسها در ادامه مطلب   دومین جشن تولد یکسالگی آرتین جون با دو هفته تاخیر در تاریخ 1 شهریور با تم زنبوری در تهران برگزار شد . راستش  از دو ماه قبل درگیر انتخاب تم بودیم و میشه گفت یکی از سخت ترین کارها انتخاب تم بود تا اینکه تم زنبور را انتخاب کردیم و بعد از اون درگیر تهیه لباس و انتخاب شرکتی که تم رو سفارش بدیم.... خلاصه از توی نت یه مزون پیدا کردم و یه روز بعد از اداره آرتین جون رو که از مهد گرفتم دو  تایی رفتیم و لباسش رو خریدیم. بعد هم به این نتیجه رسیدم که خودم  کار طراحی و اجرای تم رو انجام ...
23 شهريور 1392