حمام کردن قند عسلی...

آرتین جونم از بدو تولد توی حمام اصلاً گریه نمیکرد.

یه جورایی نگار از آب خوشش میومد که حتی موقع شستن پی پیش هم اعتراضی نمیکرد.

الانم با وجودیکه اولش که توی وان میزارمش یه کم می ترسه ولی اصلاً گریه نمیکنه و تمام مدتی که آب میریزم روی بدنش فقط خیلی جدی زل میزنه توی چشام و هیجی نمیگه. مگر اینکه کلی واسش شکلک و ادا دربیارم و کلی قربون صدقه اش برم که آقا افتخار خندیدن بدن وگرنه کلا توی حموم شوخی نداره

عکسهای حمومش رو لطفاً توی ادامه مطلب ببینید...

آرتین جونم از بدو تولد توی حمام اصلاً گریه نمیکرد.

یه جورایی نگار از آب خوشش میومد که حتی موقع شستن پی پیش هم اعتراضی نمیکرد.

الانم با وجودیکه اولش که توی وان میزارمش یه کم می ترسه ولی اصلاً گریه نمیکنه و تمام مدتی که آب میریزم روی بدنش فقط خیلی جدی زل میزنه توی چشام و هیجی نمیگه. مگر اینکه کلی واسش شکلک و ادا دربیارم و کلی قربون صدقه اش برم که آقا افتخار خندیدن بدن وگرنه کلا توی حموم شوخی نداره

اینم چند تا عکس مربوط به 8 آبان ماه یعنی زمانی که آرتین جونم دو ماه و 20 روزش بود

چیزی که جالبه اینه که مشتهاشو یاد گرفته میبره سمت دهنش و میمکه. توی حموم هم مشتهاشو گره میکنه و آماده میزاره روی سینه اش ولی از اون طرف هم زبونش رو میجوه

اینجا از دست و پا زدنش خودش که باعث میشد آب اینور و اونور بشه ترسید

در اینجا آرامش نسبی برقرار شده....

اینم ماحصل تلاش من که باهاش حرف زدم و باعث شدم متوجه دوربین بشه بالاخره

قربونت برم پسرم که حموم کردنتم لذت بخش و جالبه...