گل غلتون آرتین آقای 9 ماهه در شهر امیریه...

 این آقا آرتین ما از طرف جد پدری به  شهر امیریه میرسه و ٩ ماهگی آرتین جون دقیقاً مصادف بود با ششمین جشنواره گل غلطان نوزادان در شهر امیریه دامغان...

 این آقا آرتین ما از طرف جد پدری به  شهر امیریه میرسه و ٩ ماهگی آرتین جون دقیقاً مصادف بود با ششمین جشنواره گل غلطان نوزادان در شهر امیریه دامغان که امسال روزهای ١٨ تا ٢٠ اردیبهشت برگزار شد . ما هم روز ١٩ اردیبهشت که آرتین جون ٩ ماهش تموم شد اونجا بودیم.

اول از همه در مورد این آیین بگم که با قدمتی ٣٠٠ ساله ، جز آثار معنوی ثبت ملی شده هستش و فقط هم احتصاص به همین شهر داره که هر ساله در اردیبهشت ماه برگزار میشه و طی این مراسم نوزادانی که در اولین بهار زندگیشون قرار دارند در گلبرگهای گل محمدی غلتانده می شوند تا هم پوست بدنشون لطیف و خوشبو بشه و هم اینکه اعتقاد دارند که با این کار نوزاد تمام حساسیت های فصلی اش از بین میره و تا آخر عمر واکسینه میشه...

ما روز پنجشنبه به این جشنواره رفتیم  و روز قبلش مراسم گل چینان و پر پر کردن گلها بود که ما به اون مراسم نرسیدیم و البته عموهای فیتیله ای هم مهمون مراسم بودند...

اول از همه نی نی ها رو به سالن ویژه گل غلتان می فرستادند تا در گل غلتانده بشن...

این هم چند تا دیگه از عکسهای آرتین در میون گل ها ...

بعد از گل غلتان کردن نوزاد، به سالن جشن رفتیم...

مراسم با رقص و موسیقی های محلی، خیلی جالب و شاد بود و برای شرکت کننده ها که از سراسر ایران اومده بودند سرگرم کننده و جذاب بود.

اینم آرتین خان و آقای شهردار شهر امیریه:

و مهمان ویژه مراسم جناب آقای شاه حسینی رئیس اسبق کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال :

و اما فردای گل غلتون، به باغ پسته رفتیم (پدر بزرگ آرتین در شهر امیریه باغ پسته داره) و آرتین هم برای اولین بار درخت پسته میدید و کلی از رنگهای پسته ها ذوق کرده بود.

از رشد پسرکم غافل نشم :

آرتین جونی توی ٩ ماهگی چهاردست و پا رفتن رو شروع کرد و کمی بعد تر هم دستشو به میز یا مبل یا هر چیزی دیگه ای می گرفت و می ایستاد..

الان دیگه به راحتی با فشار دادن دستها به طرف پایین و گفتن حِححه عصبانیتشو نشون میده

از ٣١ فروردین مهد کودک رفت.

٧ اردبیهشت برای اولین بار با باباش به آرایشگاه رفت و موهاشو کوتاه کرد.

٨ اردیبهشت ، برای اولین بار منو ما ما صدا کرد.

و همچنین کلماتی مثل آبَه اَم و گَه گَه رو به زبون آورد.

هزار ماشاء الله به پسرم.