تمام زندگی من آرتینتمام زندگی من آرتین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

نی نی ناز من آرتین

دلنوشته های یک مادر

پسرعزیزم، سلام...  روزهاي آخر با هم بودنمان آغاز شده؛ نمي دانم چندروز ديگر مهمان خانه ي كوچك درون من هستي، ولي مي دانم كه بعدها خيلي دلم هواي اين يكي بودنمان را مي كند؛ دلم براي ضربه هاي دلنشينت، سكسكه هاي دوست داشتني ات وكش و قوس‌هاي به ياد ماندنيت خيلي تنگ مي شود.  پسرم حس و حال اين روزهايم بسيار عجيب است؛ از يك طرف شوق ديدار روی ماه تو، ديدار با طفلي كه نه ماه در من ميزيست و از همه كس به من نزديكتر بود و از سوي ديگر ترسي عجيب و ناشناخته از آينده ........ آينده تو، من، پدرت و آينده ما....... از عدم شناخت اين آينده پر پيچ خم مي ترسم. بهترين ها را براي تو مي خواهم ولي نمي دانم كه آيا مي توانم؟؟؟؟؟؟؟   با خود...
16 مرداد 1391

پایان 9 ماه انتظار

  بالاخره این ٩ ماه داره تموم میشه و اگه خدا بخواد، همین پنجشنبه ١٩ مرداد نی نی نازمو در آغوش می گیرم و همزمان با هشتمین سالگرد ازدواجمون (٢٠مرداد) عضو جدید خانواده ارو میاریم خونه. خدایا شکرت بخاطر همه چیز.... ...
16 مرداد 1391

اشتباه در تعیین جنسیت قند عسلم

از اونجایی که هر مرحله ای از روز شمار رشد تو، داستان خاص خودش رو داره، تعیین جنسیتت هم ماجرایی داشت.   اولین سونوگرافی Nt رو که دکتر برام نوشت، استرس زیادی داشتم، چیز ساده ای نبود؛ قرار بود سلامت تمام اندامی که تا اون تاریخ باید تشکیل می شد چک بشه. کلی تحقیق کردم و از این و اون پرسیدم. کلی هم توی نت گشتم تا بالاخره به پیشنهاد یکی از دوستان به بیمارستان پاستورنو رفتم....   از اونجایی که هر مرحله ای از روز شمار رشد تو، داستان خاص خودش رو داره، تعیین جنسیتت هم ماجرایی داشت.   اولین سونوگرافی Nt رو که دکتر برام نوشت، استرس زیادی داشتم، چیز ساده ای نبود؛ قرار بود سلامت تمام اندامی که تا اون تاریخ باید تشکیل می شد...
16 مرداد 1391
160410 0 5 ادامه مطلب

ضربان قلب

شنیدن ضربان قلب جوجو هم ماجرایی داشت...                                وقتی جواب آزمایش بارداری رو به دکتر نشون دادم، تازه متوجه شدم که چرا پزشک آزمایشگاه متفکرانه ازم یه سری سئوال پرسید! میزان بتای خونم برای این مقطع زمانی پایین بود! دکتر خواست روی تخت سونوگرافی دراز بکشم ولی متاسفانه از طریق سونو هم سن بارداری قابل تشخیص نبود! ضربان قلب هم همینطور و فقط یه ساک حاملگی دیده میشد...   شنیدن ضربان قلب جوجو هم ماجرایی داشت... وقتی جواب آزمایش بارداری رو به دکتر نشو...
8 تير 1391

سیسمونی پسر قند عسلم

بالاخره بعد از کلی تعویض و خرید و ...، امروز اداره نرفتم و از فرصت پیش اومده استفاده کردم و از سیسمونی پسر گلم عکس انداختم.   داخل اتافش رو لطفاً توی ادامه مطلب ببینید... اینم داخل اتاق عزیزم این توضیح رو بدم که اول سونو به ما گفته بود نی نی دختره واسه همین دیوارا یاسیه و اون قفسه کنابخونه صورتی! فرصت واسه نقاشی اتاق نیست ولی اون کتابخونه ارو با برچسب ام دی اف و با استیکر ست خواهم کرد ولی فعلاً این شکلیه... تخت و کمد و شلف دیواری و پرده چیلک هستش     آویز تختش که بدنه اش شکل زرافه است:   اینم شلف دیواریش:   مینی واش: بالش شیردهی و سبد جغجغه ها: ...
7 تير 1391
13920 0 13 ادامه مطلب

یه خبر خوش

بعد از دو ماه انتظار، بالاخره صبح روز جمعه 25 آذر حوالی ساعت 7 ، بیبی چک دو خط نشون داد و خوشحالم کرد. بیشتر از یک ساعت دوام نیاوردم و شوشو رو بیدار کردم و خبر خوش رو بهش دادم. خیلی سخت بود تا بعد از ساعت 9 صبح خودمو نگه دارم و بعد به مامانم و مادر شوهرم خبر بدم. پس فردای اون روز هم رفتیم آزمایش خون دادم. درست بود!  جواب مثبت بود. خدایا شکرت. من دارم مادر میشم ... ...
6 تير 1391